همه ما در تمام زندگی یا بخش های از آن عادت هایی داریم که گاهی آنها را خوب و گاهی آنها را بد می دانیم و گاهی با خود می گوییم خوب است که این عادت را داریم اما از نظر من عادت خوب وجود ندارد اگر ما وقتی به یک کار خوب عادت کنیم دیگر به آن فکر نمی کنیم و پس از مدتی کاملاً از یادمان می رود که علت انجام آن چه بوده است و این آغاز انحراف است چون ممکن است کم کم از هدف اصلی مان دور شویم و آن وقت آن عادت خوب برای ما یک کار تجملی می شود و شاید آن را کنار بگذاریم یا در روش انجام آ تغییراتی به وجود بیاوریم که هیچ ربطی به هدف ما ندارد.
به طور مثال وقتی همدیگر را می بینیم سلام می کنیم ولی اصلاً علت را نمی دانیم یا تمام عمرمان را کار می کنیم ولی لحظه ای فکر نمی کنیم که ما برای چه این همه وقت مان را صرف کرده ایم؟مثلاً اگر کسی فقط طبق عادت صبحانه بخورد و به هدف آن فکر نکرده باشد پس از مدتی آن را کاری می داند که فقط وقتش را می گیرد و آن را کنار می گذارد همین عادت ها ممکن است در اثر گذر زمان تبدیل بشوند و چون ما دیگر علت آن را به خاطر نمی آوریم آنقدر به آن زواید اضافه می کنیم که خودش گم می شود و آن کار به چیزی مخالف هدف ما تبدیل شود.
شاید خیلی بهتر می شد اگر مردم هنگام انجام هر یک از کارهایشان به این فکر می کردند که چرا می خواهند آن را انجام بدهند شاید این طور خیلی کارهایمان زاید و خیلی دیگر که ترک کرده ایم ضروری به نظر برسد و من معتقدم با فکر کردن دنیایی خواهیم داشت که هرچه باشد از آنچه امروز داریم بهتر است.