13

خوانش انتقادی همه چیز

Archive for 12 ژوئیه 2007

هری پاتر

Posted by lord13 در ژوئیه 12, 2007

اولین تجربه من در مورد هری پاتر بر می گردد به عید 86 اولین بار کتاب ششم به طور اتفاقی به دستم رسید و شروع به خواندن کردم.این را هم بگویم که پیش از این به این داستان به عنوان یک کتاب بی مزه نگاه می کردم ام حالا علاوه بر کتاب 6 کتاب های 3و4 راهم خواندهام وامروز وفردا هم کتاب پنجم را شروع می کنم.

 

به نظر من از نظر ساختار هری پاتر یک میله نازک است که چیز های زیادی به آن چسبانده شده است و این گاهی اوقات شدیدا» انسان را عصبی می کند ولی گاهی اوقات هم خوب است مثلا» ابتکار گروه مرگ خوارها در کتاب4 واقعا» جالب است که در کتابهای بعدی هم مورد استفاده قرار می گیرد ولی گاهی بعضی چیزها یادآور کمک های غیبی بیمزه ای است که در برخی فیلم ها حتما» دیدهایم.مثلا» آن شربت شانس در کتاب6 که واضح از اوایل کتاب خود را نشان می دهد و به سادگی مشکلات سخت را حل می کند ودوستان را حفظ می کند من از این خوشم نمی آید.

 

 ولی با این همه باید اعتراف کنم گاهی شدیدا» جذب نکات دیگری می شوم که دیگر اینها را از یاد می برم گاهی هم تاسف می خورم چرا که می بینم به علت های موهومی{شاید علاقه زیاد نویسنده به شخص هری}هری به طرز عجیبی بزرگ می شود و هر آنکه در مقابل اوست کوچک وحقیر جلوه می کند و در این مورد فقط یک استثنا است و آن ولدمورت است چرا که نویسنده با بزرگ کردن او سعی در تحسین هری دارد ولی مثلا» دراکو به طرز شدیدی نکوهش می شود خانواده ولدمورت افرادی کثیف قلمداد می شوند و…

 

 خود من بین شخصیت های داستان بیش از همه از دراکو مالفوی لذت می برم و گاهی عصبی می شوم که نویسنده به کار های او را نادیده می گیرد مثلا» آوردن مرگ خوار ها در کتاب ششم واقعا» به اندازه شرکت در مسابقه سه جادوگر یا فراری دادن سیریوس بلک جالب است اما فقط با چند خط از آن گذر می شود و به نظر من این جانبداری است که باعث می شود که این آثار در درجه پایین تری نسبت به مثلا» ارباب حلقه قرار بگیرد{جدا از اینکه ارباب حلقه ها بیانگر اوضاع جهان دوران خود نیز بوده است}

 

به نظر من برای شروع اولا» از کتابها{نه فیلمها}شروع کنید چون هیجان در کتابها بیش از فیلمها احساس می شود مثلا» من فیلم کتاب سوم را قبل از خواندن دیدم وحتی داشتم از خرید آن منصرف می شدم ولی بعد از اینکه آن را خواندم احساس کردم در بعضی موارد از کتاب ششم هم بهتر بوده ولی فیلم هرگز این را نشان نمی داد.دوما» اینکه از کتاب نخست شروع کنید چون اگر معنی بعضی لغات خاص یا اسم مکانها و افراد را ندانید واقعا» عذاب می کشید.

 

خلا صه اینکه پیشنهاد میکنم قبل از رسیدن کتاب هفتم به ایران یا ترجمه شدن آن این فرصت را به خود بدهید که با یکی از تجربه های جالب این چند ساله آشنا شوید.

Posted in هنری, شخصی | 4 Comments »

آنچه ما امروز داریم

Posted by lord13 در ژوئیه 12, 2007

«در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره آهسته روح را در انزوا می‌خورد و می‌تراشد. این دردها را نمی‌شود به کسی اظهار کرد چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی‌ را جزو اتفاقات و پیشامدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و اعتقادات خودشان سعی ‌می‌کنند که با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند-زیرا»
درسته بوف کور اثر جاوید صادق هدایت.
می خواهم نظر شخصی خودم روبنویسم ولی میبینم واقعا” شخصی نیست که توی تمام کتابهای پیش از دانشگاه حتی یک سطر هم نمیتونید از هدایت پیدا کنید ولی می بینید که قطار قطار شعر های گرمارودی وصفارزاده هست چرا چون اگه یکی از سوالات ذهن فعال هدایت در کله بچه دبیرستانی بیفتد پاسخی براش ندارند نمی تونند قانعش کنند که اگه از ازل خدا میدونسته امروز میخواهد این نوشته را بخواند پس نقش اون چیه بعد میان دبه میکنند که هدایت انسانی خود باخته بود من خودم یک بار از کلاس اخراج شدم چون معلم دینی ما میگفت هدایت منحرف دیوانه است منم دیدم نمیتونم قانعش کنم گفتم میدونی چیه؟ تو اصلا” نمی فهمی و اونم منم اخراج کرد.
یا مثال دیگه اش شاملو که حتی نامزد نوبل هم شد ولی به خاطر گرایشات چپ نگرفتش.چند مصرع از شاملیی که پدر شعر سپید است تو کتاباتون پیدا میکنید حتی من دیدم توی کتاب دوم دبیرستان موسوی گرمارودی رو به عنوان پدر شعر سپید ذکر کرده اند ولی خبری از شاملو نیست.چند وقت پیش چند تا مجله قدیمی میخوندم داخل یکی از اونها{که وابسته به بسیج بود} که نمی دونم از کی گرفته بودم چهار صفحه تمام با قساوت تمام به شاملو بد نوشته بود به این بهانه که چرا شاملو کتاب “دن آرام” را ترجمه کرده بود بعدش هم همه کتاب فروشی های میدان انقلاب را متهم به شرکت در مافیای کتاب کرده بود که چرا این ترجمه را توی ویترین ها شون گذاشته اند.
تازه بماند فروغ و خیلی های دیگه که طوری ازشون نامبرده میشه انگار اصلانبوده اند.حتی به نظر خیلی اساتید سهراب سپهری هم نوعی فضای سوال انگیز مثل هدایت را ترسیم میکند با این فرق که هدایت حوصله رنگامیزی ندارد ولی سهراب با دقت آن را رنگ میکند.حالا جالبه همه میگنادبیات نوین ما ستیزه باقوانین رسمی وطبیعی دارد ولی من میگویم فردوسی هم خیلی در آزادی کوشیده به همین خاطره که ما تشریحی از نظریات انسانی فردوسی درزمینه احترام به حقوق طبقات پایین یا انتقادات پوشیده او از حکومت خلفا ی ستمگر مثلا” همین سریال که مثلا”میخواهد هویت ما را از دل شاهنامه بیرون بکشد که یه هو شهدا{اعم از صدر اسلام وجنگ}میان وسط بعد تازه اصلا” به وجوه بسیاری از داستان نمی پردازد چون میترسند که مجبور بشند بگویند حکومت آن دوران شاهنشاهی {یا به عبارت این چند ساله ستم شاهی} بوده است.
نتیجه همه این ها این می شود که جوان که از خونه اش بیرون می آید و فکر می کند که مثل اینکه ایران از 30 سال پیش کشف شده و قبل آن هرچه بوده بدی بوده.وبا این تفسیر راحت می تونم بگم کسانی که میگویند ما حکومت 2500 ساله ستم شاهی را نابود کردیم حق اعتراض به توهین هایی مثل300 راندارند.

Posted in اجتماعی, سیاسی | Leave a Comment »