پدر عزیزم از تو ممنونم چون به من یاد دادی آزاد باشم آزاد فکر کنم و در انتخاب هر چیز به نظر افراد دیگر کم تر از خودم اهمیت بدهم چون اگر نظر آنها را عملی کنم زندگی خواهم داشت که دیگران می خواهند نه خودم.ممنونم که به من یاد دادی که چطور فکر کنم و اینکه چرا باید فکر کنم در مورد هر موضوعی هر چند ساده.تو به من یاد دادی شک کنم به تمام چیزهایی که در ذهن مردم مثل کوه استوار است و با نیروی فکر به این پی ببرم که آنها استواری یک تار را هم ندارند.من از تو یاد گرفنم در میان هر نوع انسانی چه خوب و چه بد زندگی کنم ولی به آنها نه وابسته بشوم و نه آنها را تمام آرزویم قرار دهم.من از تو یاد گرفتم که رویا داشته باشم و برای رسیدن به آن تلاش کنم.هر وقتی که تمام امیدم را از دست می دادم کمکم می کردی به یاد بیاورم که هدفم چیست و چرا باید باز هم تلاش کنم می دانم حالا کیلومترها فاصله بین ماست ولی قلب من هرگز از تو جدا نمی شود.روزها می گذرد و من هر روز چیز تازه ای می فهمم و تمام فهمیدن هایم را مدیون تو هستم.گاهی فکر می کنم چه قدر شبیه تو هستم ولی فقط چند لحظه می گذرد تا من بفهمم صبر من در برابر تو مثل قطره در مقابل دریاست.تو سعی کردی به من یاد بدهی که چه طور عصبانیتم را کنترل کنم و باید بگویم هرگز این را یاد نگرفتم.حتی هیچ وقت نتوانستم آنچه را که قلبم می گوید پنهان کنم و شاید به همین دلیل است که امروز می بینم کسی در کنارم نیست.تو تا ابد در قلب من می درخشی.می گویم دوستت دارم هرچند اطمینان دارم هرگز این نوشته را نمی خوانی.