1. اگر هر روز مطلبی از زید آبادی می خواندم. اگر مجله ای که قوچانی در می آورد می خریدم و اگر عبدالله مومنی(ها) را ستایش می کرم به خاطر شجاعتشان امروز وقتش است که بیان کنم. اگر سعید حجاریان را وجدان بیدار جامعه می دانم الان وقتش است که حداقل یادی بکنم از کسی که در پای درختی که خودش کاشته بود زمین گیر شد.
2. اکبر گنجی قرار است برای بازداشت شدگان اخیر اعتصاب غذای سه روزه ای در مقابل سازمان ملل در نیویورک برگزار کند. اینجا بیانیه اش را ببینید. حتما» قبل از انتخابات یادتان هست که بهزاد نبوی (که الان توی زندانند) فرمودند علت شکست اصلاحات تندروی های اکبر گنجی بوده و نیک آهنگ هم در رادیو زمانه در یکی از برنامه هایش بهش اشاره کرد. خب خواستم گفته باشم هنوز بعضی آدم ها خویند.
3. دوستان کتاب کافه پیانو را پس می فرستادند. من هم که از مدتها پیش نخوانده گوشه ی کتابخانه رهایش کرده بودم دادم بهشان. کار بدیعی بود این پس دادن به نشانه اعتراض به نویسنده اش. اما به نظرم عیبی به نویسنده وارد نیست. اعتراض هست ولی عیبی به جعفری وارد نیست. چون او نه روشنفکر است و نه حتی شارح (در آن دسته بندی که طباطبایی می گوید) بیچاره حتی نویسنده ی خوبی هم نیست. صرفا» پر فروش بوده که آن هم معلوم نیست چه قدر چون خودم چاپ 6 و 1 اش را همزمان در فروشگاه دیدم. حالا این ادم بیاید حرفی بزند که بر ضررش باشد که چه سودی کند؟ حداقل از مجیز گویی اش نتیجه این می شود که در تلویزیون دولت هم تبلیغش می کنند. تازه این اول کار است بعد می شود شرفیابی و … خلاصه اینکه حالا که دری به تخته خورده و شانس بهش رو کرده چرا پشت پا بزند؟! مگر یادتان نیست که برای مصاحبه با شهروند امروز 300 هزار تومان (بله درست خواندید) پول خواسته بود؟! و همان موقع پوپولیستی بیش نبود. حالا عضوی از پروپاگاندا هم هست تازه!