13

خوانش انتقادی همه چیز

Archive for ژانویه 2008

توجیه عقلانی – دین الهی

Posted by lord13 در ژانویه 31, 2008

عده ای چون به تفکر و عقل اعتقاد راسخی دارند همیشه سعی دارند چیز های اطرافشان را از همین طریق تحلیلی و توجیه کنند ( من هم این طور هستم). ولی بعضی هایشان در موضوع دین دچار وارفتگی می شوند واز تحلیل به توجیه می رسند که گاهی باعقل مخالف است! مشکل اینجا است که دین آمده است چون عقل انسان را ناقص می دانسته و آن را برای سعادت بشر کافی نمی دانسته  پس نباید انتظار داشت که دین با عقل ( حداقل از دیدگاه ما )قابل تحلیل  پذیر باشد پس لطفا» بیش از این به دنبال توجیه عقلانی برای دین الهی نباشید! لطفا»

Posted in اجتماعی | برچسب: , , | 3 Comments »

رابطه ی هنر و اجتماع

Posted by lord13 در ژانویه 30, 2008

چون هنر مند خود فردی از اجتماع است و به اشکال مختلف از ان تاثیر پذیرفته نمی توان منکر تاثیر اجتماع بر هنر شد اما نکته نوع رابطه است. به نظر من این رابطه را بر خلاف پیچیدگی اش می توان به صورت کلی بیان کرد.

وقتی یک جامعه از نظر تفکر و سبک اداره به صورت نسبتا» مناسبی باشد که بتوان آن را تحمل کرد (یعنی به جای نابود کردن به فکر اصلاح بود) هنرمند می تواند به آثار فوق العاده ای دست بزند هرچند در این جا کار سختی را انجام نمی دهد – توجه کنی مهم بودن و ارزشمند بودن با سخت بودن متفاوت است – می توان دید که در ایران سال هایی که در اداره کشور در حد ایده آل جهانی بود هنر مندانی داشته که مایه ی مباهات کل جهان بوده اند چه آن زمان و چه اکنون . یعنی یک اجتماع که در آن تفکری پویا به دور از حماقت و رخوت وجود دارد یک هنرمند خوب تحویلی می دهد.

اما وقتی جامعه ای دچار زوال می شود این رابطه ساده نیست . در این ششرایط هنر مند باید کار سختی را انجام بدهد تا بتواند یک اثر خوب ایجاد کند چرا که اجتماعش چیزی را خوب می داند که واقعا» خوب نیست پس او باید از پوسته و قالب اجتماع خودش خارج شود تا بتواند یک درک مناسب پیدا کند اینجاست که این هنر مند از خوب فراتر می رود و فوق العاده می شود.

مثلا» نیما یوشیج یک نمونه ی فوق العاده است کسی که در یک اجتماع که در اوج ضعف و نا آگاهی بود به چنان درک و قدرتی رسید که نه تنها هنر و بلکه جامعه اش را همواره تحت تاثیر قرار داد.اگر چنین فردی در یک جامعه ی متفکر می زیست شاید یک غول بزرگ می شد چیزی که از تصور خارج است.

به همین خاطر است که در یک دوره زمانی می بینیم که تعداد هنر مندان زیاد است ولی در دوره هایی متداوم اشخاص بسیار نادری را می توان هنرمند نامید.

Posted in هنری, اجتماعی | برچسب: , , | 2 Comments »

نبرد پینک فلوید با کمل!

Posted by lord13 در ژانویه 28, 2008

همییشه این حس در هر کسی به وجود می آید که بخواهد بهترین را انتخاب کند.نه برای کسی بلکه برای خودش. گاهی از خودم می پرسم من از camel  بیشتر لذت می برم یا از پینک فلوید و بیشتر اوقات به بن بست خورده ام! چون گاهی اصلا» با هم قابل مقایسه نیستند کمل اکثر اوقات احساس و ذهن را با هم درگیر می کند و چربش احساس خیلی اوقات بیشتر است اما پینک فلوید همین کار را با تمرکز روی فکر انجام می دهد مثلا» hey you از پینک فلوید هر کسی را در درمقابل شرایط جامعه و اطرافش مسئول می کند و high hopes  گذشته وحال و روز خیلی از ما را به شکلی هنری بیان می کند و در مقابل کمل در آلبوم بندرگاه اشک ها (Harbour of Tears  (به شدت ما را با احساس و تفکر کسانی که کشور و شهرشان را به امید زندگی بهتر ترک می کنند درگیر می کند. در mirage یک حس خوب همراه با شادی می دهد و در stationary traveler این حس را می گیرد هیچ ما را مجبور می کند در برابر غم ها زانو بزنیم!

مثلا» اجرای فوق العاده ی hopeless anger  در سال 1992 را به یاد بیاورید یا اجرای under the moon  که گاهی تا حد شاهکار بالا می رود و در مقابل آن ها صف عظیم اجراهایی که پینک فلوید در آن ها تحسین همه را برانگبخته! صفی که شاید انگشتانم برایشان کم باشند!

قبول دارم که طرفداران کمل خیلی کمتر از پینک فلوید هستند این را با یک سرچ ساده در سایت های موسیقی می فهمید حتی از صفحه آلبوم هایشان در ویکی پدیا مثلا» آلبوم The Wall از پینک فلوید را مقایسه کنید با البوم Harbour of Tears از کمل و حتی A Nod and a Wink از کمل که آخرین آلبوم آن ها هم هست ! می بینید نآلبوم های کمل حتی توضیح کوتاهی هم ندارند در حالی که کلی نکته جزیی در مورد البوم پینک فلوید می بینید! با این حال باید اعتراف کنم علاقه ی شدیدی نسبت به کمل به خصوص به شخص Andrew Latimer و Colin Bass  دارم به همین خاطر غولهایی مثل راجر واترز و دیوید گیلمور حتی نیک میسون و ریچارد رایت را با آن ها برابر می کنم!

پس نوشت: قبول ندارید اندرو لاتیمر دوست داشتنی تر از راجر واترز است؟

Posted in هنری, شخصی | برچسب: , | 15 Comments »

Invincible

Posted by lord13 در ژانویه 26, 2008

گروه میوز آلبوم نسبتا» مشهوری دارد با نام Black Holes And Revelations یکی از آهنگ های بسیار زیبای آن آهنگ استثنایی  Invincible است که البته همانطور که از نامش پیداست قابل مقایسه با آهنگ هایی مثل We Are The Champions از کویین است. آهنگ به آرامی و با مارش نظامی اغاز می شود که حالتی حماسی به اثر بخشیده با شروع شدن صدای Matthew Bellamy خواننده گروه آرام آرام قدرت را حس می کنید .صدای او فوق العاده  است و به همراه توانایی اش بعضی اوقات به یک شاهکار تبدیل می شود صدایی انعطاف پذیر و با استقامت:

Follow through
Make your dreams come true
Don’t give up the fight
You will be alright
Cause there’s no one like you in the universe

همانطور که آهنگ جلو می رود اجزا و پیچیدگی های آن بیشتر می شود از این نظر شباهت نا پیدایی با کاری مثل  high hopes  از پینک فلوید دارد مثلا» تکمیل اولیه وقتی انجام می شود که می شنویم:

Do it on your own
It makes no difference to me
What you leave behind
What you choose to be
And whatever they say
Your souls unbreakable

 

این آهنگ یک نمونه خوب برای هماهنگی  شعر و صدا و آهنگ است  یک تم استثنایی که در زمان 3:40 به اوج می رسد در جایی که  Matthew فریاد می زند

During the struggle
They will pull us down
But please, please
Let use this chance
To turn things around
And tonight
We can truly say
Together we’re invincible

یک اوج استثنایی قدرتمند از خدایان موسیقی. و آهنگ به اتمام می رسد احساسی که از چند بار گوش کردن آهنگ در من باقی می ماند یک بر انگیختگی است یک حس که از درون به من نیرو می بخشد که به حرفشان گوش کنم:

Don’t be afraid
What your mind consumes
You should make a stand
Stand up for what you believe

به این فکر میکنم که شاید لازم باشد گاهی به خودمان اجازه بدهیم راحت در موسیقی غرق بشویم و این شانس را داشته باشیم حد اقل چند ثانیه به آن چیز هایی که برایشان ارزش قائلیم دو باره فکر کنیم…

این اهنگ را می توانید از Invincible  دانلود کنید.

Posted in هنری, شخصی | برچسب: | Leave a Comment »

من ایرانی , یک بادکنک هستم

Posted by lord13 در ژانویه 25, 2008

1) من شیخ گروپی (هر شباهت لفظی با آقای کروبی را نفی می کنم) هستم کل سال را با بچه محل ها تیله بازی می کنیم البته این چند وقت خیلی حرفه ای شده ام به طوری که 10تیله متوالی برده ام! من اصلا» از سیاست خوشم نمی آید ولی چه کنیم که اگه نباشه نمی تونیم شکممون رو سیر کنیم به همین خاطر مجبوریم حداقل برای تامین مایحتاج اهل و عیال یک پایمان را هم بگذاریم توی سیاست. خدا رو شکر توی ایران سالی یکی دو تا انتخابات برگزار می شه ما هم که همیشه دم انتخابات مثل بادکنک باد می شیم پر از سیاست و کشور داری و حزب بازی و اصلاحات! ولی نمی دونم چرا بعد از اون دیگه چیزی ازش یادم نمی مونه ولمون کن بریم پی تیله بازی مون بابا …

2) من جمشید تیغ کش هستم البته خیلی ها تیغ کش خالی صدایم می کنند من آدم مهربونی هستم می تونید از ننه جمشید بپرسید ! ولی نمی دونم چرا وقتی یک نفر را می بینم که قد قد می کنه مثل بادکنک پر از آب جوش می شم و دارم می ترکم اون وقته که دیگه دست خودم نیست که باید چی کار بکنم اصلا» گر می گیرم و دارم منفجر می شم و تیزی رو که در میارم هیچ چیز حالیم نیست .. تا اینکه بازم توی زندون پیچ برو بچه ها هستم البته وقتی خارج از زندان هستم کارم موسیقیه به خاطر روح لطیفم هم تا به حال چند بار شکست عشقی خورده ام نمی دونم چرا اون لعنتی ها منو تنها گذاشتن آه انگار دارم گر می گیرم…

3) من دانشجو هستم یعنی از وقتی دانشجو شده ام عشق و صفا است ! تو اینجا فقط می گیم و می خندیم یک هفته پیش توی کلاس فلسفه بودیم که داریوش نیم ساعت از زنگ گذشته اومد و از وقتی که نشست کنار من اون قدر جوک تعریف کرد که داشتیم از خنده می ترکیدیم! نمی دونم چی شد که استاد یک هو مثل بادکنک ترکید و ما رو با مشت و لگد بیرون کرد البته جلسه یکی مونده به آخر بود و ما هم آخری رو پیچوندیم. ولی از دیشب یک سره دارم این فلسفه رو می خونم تازه هیچی هم حالیم نمی شه هر چی هم که حفظ کرده ام رفته مخم رو پر کرده جوری که مثل بادکنک داره می ترکه نمی دونم امتحان چی می شه ولی عجب جکی بود …

Posted in اجتماعی, طنز | برچسب: | 2 Comments »

تنها صداست که می ماند!

Posted by lord13 در ژانویه 17, 2008

آوای باربد مجموعه ای منتشر کرده (تاریخش رو نمی دونم) به نام «تنها صداست که می ماند» در این مجموعه شعر خوانی فروغ هست شعر هایی مثل آیه های زمینی ,عروسک کوکیو فتح باغ , تولدی دیگر, یک غرل از مهدی اخوان ثالث وایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد .

تازه چیز های اصلی دیگری هم هست مثلا» نسخه کامل فیلم «خانه سیاه است» ساخته فروغ که در ایتالیا وآلمان هم جایزه برده است این فیلم در استودیوی گلستان ساخته شده است. فیلمی از تدفین فروغ قطعاتی از حضورش در دیگر فیلم ها و یک مصاحبه با ایرج گرگین که جدا» گزارش جالبی است و نگاه تازه فروغ را به مسائلی مثل عشق در امروز نشان می دهد من آن زمان نبوده ام و نمی دانم که چه واکنش هایی داشته ولی می شود گفت که به خاطر همین مصاحبه کم دردسر نکشیده است.عکس هایی هم از فروغ در آن می بینید.البته به نظرم بهتر بود فیلم خشت و آینه که با همکاری بزرگانی مثل ابراهیم گلستان و پرویز فنی زاده ساخته شده را هم در کنار این ها قرار می دادند ولی فکر میکنم منتشر کننده ها دیگر این قدر جرات نداشته اند!

جای جالب دیگر این مجموعه موسیقی هایی است که در بین شعر خوانی ها قرار داده شده است ازcamel راجر واترز و,pink floyd و انصافا» حال و هوای بسیار خوبی ایجاد می کنند البته مجموعه را به خاطر موسیقی اش نخرید ! چون که بیش تر قطعات کوتاه شده اند و یعنی لازم است چون ممکن بود به کلیت ضربه بزنند.خدا پدر این حوزه هنری را بیامرزد که برای چنین کارهایی ارزش قائل است .

خلاصه اینکه اگر دوست دارید یاد یک شاعر برایتان زنده شود صدایش را بشنوید فیلمی که او ساخته را ببینید و ice ,the hour candle ,marooned گوش کنید این اثر را ازدست ندهید.البته این مجموعه به شدت به طرفداران پر و پا قرص فروغ فرخزاد مثل دوست خوبم تورج عاطف توصیه می شود.

Posted in هنری | 4 Comments »

تعدد زوجات

Posted by lord13 در ژانویه 12, 2008

من مرتضی مطهری را وقتی از برخی نکات فرهنگ غرب انتقاد می کند دوست دارم ولی هنگامی که می خواهد از اسلام دفاع کند خیلی ۀسمان ریسمان می بافد که البته طبیعی هم هست چون او با دید علاقه مند به اسلام نگاه می کند.

در کتاب نظام حقوق زن در اسلام می نویسد:

راسل می گوید یک روز صبح برای دوچرخه سواری بیدار شدم و احساس کردم که دیگر آلیس را دوست ندارم …

و مطهری  از آنجا  نتیجه می گیرد که راسل به راحتی معشوقه اش را رها می کند و دیگری را انتخاب می کند و او را با یک مرد مسلمان مقایسه می کند که نمی تواند به راحتی چنین کاری بکند و آن وقت مسئله تعدد زوجات را شاید توجیه و راه حل عقد موقت را پیشنهاد می دهد.

از نظر من درست است راسل نمی تواند به راحتی خرده بگیرد و تعدد زوجات را احمقانه بداند ولی آیا آلیس هم  وضع زن ایرانی را دارد؟ خیر زن ایرانی دیگر یا هوو است یا مطلقه که هیچ کدام صورت خوشی ندارند هر دو تحقیر می شوند چه از سوی خانواده چه از سوی جامعه اما آینده آلیس تقریبا» از طرف هیچ عامل خارجی تهدید نمی شود خب این تفاوت دو جامعه است که به وضوح نشان می دهد در دو جامعه نمی توان یک راه کار را اعمال کرد و انتظار نتیجه را داشت .

نتیجه گیری اینجاست که اگر خواستیم یک مسئله را حل کنیم نه می توانیم از راه حلی که هزار سال قبل اسلام داده (حداقل به آن شکل با متد قدیمی) استفاده کنیم و نه می توانیم کپی از روش غربی را اعمال کنیم ما باید به دنبال راه حل خودمان برای خودمان باشیم

Posted in اجتماعی | برچسب: , , , , | 5 Comments »

گزارش سری

Posted by lord13 در ژانویه 11, 2008

با خبر شدیم که یک سری دست و پا در یکی از استان های کشور بریده شده تصمیم گرفتیم برویم بین مردم و نظرشان را راجع به این اتفاق بدانیم و این هم شد حاصل گزارش بخوانید:

اولین نفر اسمش کامبیز محمد بود و از عسلویه برگشته بود وقتی نظرش را پرسیدم با داد و فریاد گفت:

-این چه وضع مملکت است اصلا» جمعش کنید بابا حقوق ما 4 ماه است عقب افتاده از صبح تا شب داخل دود هستیم نه پول درست حسابی نه غذا تازه همان بخور و نمیر را هم کلی عقب انداخته اند…

-آقا نظرتان راجع به آن مجازات ها چیست؟

-ببین من تا پولم رو ندهی مجازات حالیم نیست…

ببخشید اینجا یک خورده قضیه حساس شد و مجبور شدم حسابی مرتیکه رو سر جاش بنشونم { آخ زیر چشمم هنوز درد می کنه }

تصمیم گرفتم بروم همین سر چهارراه کامرانیه خودمان که اگر دعوایی چیزی شد بچه محل ها باشند دیگر کتک نخوریم…

نفر دوم یک خانمی بود که داشت از انستیتو ایز ایران بیرون می آمد ما هم سریع سوالمان را پرسیدیم:

– ببینید ما که کشوری هستیم با پیشینه تاریخی و مهد تمدن های کهن نباید با این کار ها خودمان را خراب کنیم. مثلا» شما آمریکا را ببینید لنگه نداره عشق منه آخه میدونی هفته دیگه دارم می رم پیش برادرم اونجا.

– خب یک فرق هایی هم هست بین نظام مجازات اون ها با ما

– بله فرق هست مثلا» رییس جمهور اونها پسر گاو چرانه ولی رییس جمهور ما پسر آهنگر. اون همه آدم ها رو مثل گاو و گوسفند نفهم می بینه و می خواد یک جوری حتی زورکی به دمکراسی وآزادی برسونه و رییس جمهور ما می خواد با یک پتک گنده بکوبد بر سر ما تا ما را اصلاح کند خب این هم روشش است دیگه

– ببینید پتک یک چیز است با شمشیر دست و پا را بریدن یک چیز نظر شما چیست؟

– من فکر می کنم پدر این محمود جون تو کارگاه شمشیر سازی کار می کرده

– آخر این کار را که رییس جمهور نکرده که شما بهش گیر داده ای؟

چشمتان روز بد نبیند این سوال را که پرسیدم دیدم یک ماشین مستقیم اومد طرف ما هی می گفت مگه خودت خار مادر نداری ما هم که چشممان ترسیده بود پا به فرار گذاشتیم شانس اوردم اصغر جیگر ببخشید پرفسور اصغر جیگر را دیدم و پریدم توی ماشینش و گرنه عمراگ الان اینجا نبودم از اصغر سوالاتم را پرسیدم گفت:

– ببین اصلا» این مخالف دمکراسی نیست و عین قانون است که یک عده بی پدر و مادر را این طور داغان کنند تازه همین چند روزه قرار است چند نفر را هم بترکانند!

– یعنی چی؟

– یعنی از بالای برجی چیزی می اندازیمشان پایین دیگه!

– به چه جرمی؟

– از اون کار ها دیگه

– چی؟ .. آهان .. ولی شیرین عبادی برنده نوبل صلح چیز دیگری می گفت؟

– اصلا» به حرف اون گوش نکن اون می خواد خودشو یک جوری تو دل این کوفی عنان جا کنه آخه می دونی از وقتی که من بهش جواب رد دادم یک سری درگیری عاطفی پیدا کرده مثلا» همین چند شب پیش با بیل کلینتون توی یک پارتی تو همین شهرک غرب گرفتنش. این بیل پدر سوخته رو هم که نمی دونم با چه رویی فرداش رفت پیش زنش…

نگفته بودم این پر فسور از چند سال پیش خفن قاطی کرده راستی گزارش ما خوب شده؟

Posted in اجتماعی, سیاسی, طنز | برچسب: | 1 Comment »

خدا را شکر که اینجا مثل آمریکا نیست!

Posted by lord13 در ژانویه 10, 2008

اگر این روز ها در تهران هستید می توانید نمونه های دیگری از مدیریت استثنایی و ضعیف به سبک ایرانی را ببینید چیزی که حتی در وسط جیبوتی (کشوری که به تازگی با ایران عقد برادری بسته!) هم یافت نمی شود. کلیه مراکز دولتی دو روز تعطیل می شوند! حتی دانشگاه ها یاد حرف یکی از استاد هایم افتادم که می گفت اگر بخواهید با ایران و تعطیلی هایش پیش بروید آن وقت یک مهندس در سطح ایران می شوید مهندسی که حتی نمی تواند از داشته هایش مثل نفت درست استفاده کند. البته نکات دیگری هم هستند مثلا» ایران با وجود اینکه دومین کشور از نظر منابع گازی در جهان است نمی تواند گاز کشور خودش را تامین کند. اصلا» تعجبی ندارد چون ما بنزین خودمان را هم نمی توانیم تامین کنیم!

اگر شما هم دوست داشتید هوای آمریکا یا استرالیا را در ایران داشته یاشیم و با چند ساعت رانندگی به بهترین هوای جهان برسید و از آن لذت ببرید و همیشه از خدا می پرسیدید چرا؟ حالا جوابتان را گرفته اید!

در آمریکا هر ساله توفا های دریایی شدیدی می آید که باعث خسارت هایی می شود که نسبتا» زیاد هم هستند حالا تصور کنید یکی از آن ها فقط سالی یک بار به ایران  می آمد آن وقت بود که باید 5 سال جشن گلریزان برگزار می کردیم تا بتوانیم یک جور ماست مالی اش کنیم. از زلزله گریزی نبود و اگر نه خدا آن را هم از ایران می برد تا بیش از این عقب مانده نشویم .

گاهی فکر می کنم این حاج اقا ها راست می گویند اگر این بلا های آسمانی بر سر کفار نمی آمد ایران آن قدر از کشور های دیگر عقب می افتاد که شاید کشور ما را در جهان یکتا می کرد.

راستی می دانید چرا ما هر حلقه ی تحریمی را می شکنیم؟ ایران با قرارداد های گازی اش همیشه توانسته از تحریم بیرون بیاید به این طریق که ما با قیمت امروز به یک کشوذر میلیون ها متر مکعب گاز می فروشیم و حالا تا 20 سال بعد خط لوله آن را می کشیم! 20 سال بعد قیمت گاز شاید 100 برابر شده باشد ولی ما ملزم به اجرای قرارداد هستیم و از این طریق کشور خارجی هم کلی گاز برای 20 سال بعدش با قیمت مناسب پس انداز کرده حالا معلوم نیست آن موقع پول این قرارداد کجا رفته!

Posted in اجتماعی, سیاسی | برچسب: | Leave a Comment »

فاضلاب به جای نفت

Posted by lord13 در ژانویه 8, 2008

همیشه تصور می شود که اگر ایرادی در حکومت ها وجود دارد می توان به وسیله اصلاح قدرتمندان آن ایراد را رفع کرد ولی این یک اشتباه بنیادی است.همیشه حکومت ها نشان دهنده عمق یک اجتماع هستند و اگر نه حتما» مقابله مردم با آن به صورت جدی و در بطن اجتماع دیده می شد.مثلا» یک ملت سر خورده و آسیب دیده از جنگ جهانی اول جنگ دوم جهانی را آغاز می کند نباید گفت که یک نفر مستبد است که به تنهایی در مقابل ملتی می ایستد همواره توده های مردم در حمایت از هستند حال این حمایت ممکن است از روی حماقت و یا نا آگاهی باشد ولی بالاخره یک نوع حمایت است و سبب نیرو مندی دیکتاتور می شود وقتی هیتلر با قدرت سخن می گفت و مردم هیجان زده می شدند باید فکر شکست را هم می کردند .

هیچ تلاشی برای اصلاح یا سرنگونی یک حکومت نا عادل  منجر به نتیجه نمی شود اگر مردم کماکان در خواب غفلت باشند.مردم جامعه ما هم این طورند افرادی که سالهاست می خواهند باور کنند ما یگانه کشور پاک در جهانیم و تمام جهان علیه ما هستند هرگز نتوانسته اند به موضوع دیگری فکر کنند. فکر می کنند داشجو ها یک عده آدم غرب زده و به قول اقای ابراهیم رها بدون کارت(!) هستند که حتی برای مقدسات مردم (که تقریبا» کل نظام و آنچه درونش هست را هم شامل می شود) ارزشی قایل نیستند. شما شب تا صبح درمورد نقض دمکراسی حرف بزنید و ببینید مردمی که نمی توانند بیش از 3 کلمه را هم زمان در ذهن داشته باشند چه عکس العملی نشان می دهند.

باور کنید خیلی آسان است به این مردم فاضلاب را به جای نفت بدهی چه برسد به فاشیسم به جای جمهوری اسلامی!

Posted in اجتماعی, سیاسی | برچسب: | 2 Comments »