واقعا» تردیدی ندارم که محسن نامجو پدیده است ولی در موردش دو موضوع هست که من را آزار می دهد من حدود یک ماه پیش این چند تا آهنگ نامجو که فکر کنم 20 تایی بشه رو شروع کردم به گوش کردن و تا حالا هم هنوز تمام نشده ولی همیشه احساس بدی دارم چونکه واقعا» خیلی حالت بدیه که ما شب و روز از چیزی استفاده می کنیم که صاحبش از این کار رضایت نداره البته من بار ها خودم را قانع کرده ام که به محض انتشار رسمی آلبومش 4-5 تا بخرم شاید که از عذاب وجدان راحت بشم ولی جای بد ترش این جاست که ارشاد به نامجو گیر داده.این جدا» اعصاب خورد کنه که خیلی از آهنگهایی که از ارشاد مجوز گرفته اند آنقدر بی محتوا وحتی بی ظاهر .شکل است که باور کنید من در سال فقط چند دقیقه به موسیقی مجاز گوش میدهم واین به تنهایی کافیه که ما ارزش کمی وکیفی وزارت ارشاد را نقض کنیم.مثلا» موسیقی رپ در خیلی موارد حالت انتقادی داره و ما باید خوشحال باشیم که این موسیقی رشد کنه و بال وپر داشته باشه چون در متن جامعه است واز طرفی کارهایی که به ضرر جامعه است را گوشزد میکند ولی در مقابل می شنویم که یا رپر ها به خارج می روند وعملا» از جامعه دور می شوند ویا به زندان!
این خلاصه یکی از مصاحبه های نامجو است به امید روزی که آهنگ های نامجو به صورت مجاز در اختیار همه قرار بگیره:
بيوگرافي نامجو از زبان خودش
خانواده من خيلي مذهبي بودند. زماني كه در سنين كودكي و نوجواني من را تشويق ميكردند براي رفتن به كلاس موسيقي، هيچ وقت فكر نميكردند كه موسيقي را به عنوان شغل انتخاب كنم وگرنه قطعا مخالفت ميكردند. ورودي سال 73 تئاتر به دانشگاه هنر و سال 74 موسيقي به دانشگاه تهران هستم . قبل از دانشگاه كار موسيقي را از 12 سالگي با آواز و سولفژ و نتخواني شروع كردم. از همان سنين نوجواني چيزهايي كه به شكل ملودي در ذهنم شكل ميگرفت چون نتنويسي را ياد گرفته بودم يادداشتشان ميكردم كه خيلي از آنها برايم مفيد واقع شد. در دانشگاه سه تار و تار را به عنوان ساز تخصصي انتخاب كردم. تا سال 78-79 كه آماده ميشدم براي رفتن به سربازي و آشناييام با موسيقي غربي بالاخص سبك راك بيشتر شد. معلم آواز بنده ابتدا استادي بود به نام شاكري كه در تهران پيش استاد نصرالله ناصرپور رديفها را آموخته بود. من اين موهبت را داشتم كه خود استاد ناصرپور از سال بعدش از تهران به مشهد ميآمد و من دركلاسهاي ايشان شركت كردم. كلاسها در سطح بالايي برگزار ميشد و هر كسي را نميپذيرفت. تستهاي سختي ميگرفت چون عده كمي قرار بود در كلاسها شركت كنند. من كوچكترين شاگرد كلاس استاد ناصرپور بودم و چون به لحاظ يادگيري صحيح درسها، شاگرد مورد علاقه او شده بودم در خيلي از موارد از جمله مبلغ شهريه برايم تخفيف قائل شد و توانستم حدود 3 يا 4 سال در كلاسها شركت كنم. ناصرپور رديف ميرزا عبدالله دوامي را با ما كار كرد و وقتي كه كلاسها تعطيل شد هنوز يكي دو دستگاه مانده بود. من كاستهاي او را پيدا كردم و از روي آنها بقيه رديفها را كامل كردم. بعد هم كه به تهران آمدم به صورت حضوري طي چند جلسه يادگيريهايم را تكميل كردم. اين كاستها بعدها منتشر شد و در دسترس عموم قرار گرفت.
( او از چگونگي راهيابيش به سمت و سوي موسيقي سنتي ايراني مي گويد) آشنايي من با دنياي موسيقي با رفتن به كلاس آواز ايراني شروع شد. من از سمت موسيقي ايراني وارد دنياي موسيقي شدم، در نتيجه اطلاعات و دانش و علاقهاي هم كه در من به وجود آمد در همين سبك شكل گرفت. بعدها توانستم در خودم ذهن متكثري ايجاد كنم تا همه سبكهاي موسيقي را بپذيرم و با همه آنها به عنوان موسيقي برخوردي يكسان داشته باشم. در حال حاضر جداي از سليقه شخصي، از ديد نقد و نگاه عاقلانه نه تنها هيچ كدام از سبكهاي موسيقي براي من بيارزش نيستند بلكه همه آنها را دوست دارم و به همهشان احترام ميگذارم. حتي چيزي كه به آن موسيقي مبتذل يا پاپ، يا هر چيز ديگري ميگويند. ولي انتخاب موسيقي ايراني براي من برحسب شانس بوده است. يعني اگر من از ابتدا به جاي كلاس آواز، كلاس پيانو ميرفتم يا مثلا ساز ترومپت ياد ميگرفتم سبك و سياق موسيقيايي من هم متفاوت ميشد. من به انتخابهاي جبرگونه در زندگي اعتقاد دارم و همه چيز را در زندگي انسان اختياري نميدانم. فكر ميكنم شرايط تاثير زيادي بر چيزهايي دارد كه انسان فكر ميكند به صورت آزاد انتخاب كرده است.
با دستياري چند كار شروع كردم. در فيلم «تخته سياه» سميرا مخملباف دستيار موسيقي محدرضا درويشي بودم كه هم نوازندگي كردم و هم خواندم. موسيقي چند فيلم كوتاه را ساختم. در تئاتر فعاليت كردم و براي نمايشها موسيقي ساختم كه ميتوانم به «چيزي شبيه زندگي» مرحوم حسين پناهي اشاره كنم. تا اينكه در سال 79 تصميم قطعي گرفتم تا به سربازي بروم. تا سال 81 عملا از محيط حرفهاي موسيقي دور بودم ولي دو بازدهي خوب براي من داشت. يكي تشكيل گروه راكي بود به نام «گروه ما» كه در شهر مشهد زماني كه سرباز بودم تشكيل شد و باعث تجربيات خيلي مغتنمي براي من شد. دوم آشنايي بيشتر من با موسيقي غربي بود. مقطع دو ساله سربازي فرصتي برايم پيش آورد كه من بتوانم از لحاظ ذهني اين سبك و سياق را در خودم جا بياندازم. ازسال 81 به بعد بود كه كم كم به تلفيق در موسيقي فكر كردم. تلفيق آن چيزي كه از موسيقي سنتي و بيشتر محلي ايران آموخته بودم با موسيقي راك از بهترين افتخارات من در دوران سربازي اين بود كه خدمت استاد حاج قربان سليماني در قوچان برسم و موسيقي مقاميخراساني را از ايشان ياد بگيرم. اين كه در مسير قوچان موسيقي «دورز» و «جيم موريسون» ميشنيدم و بعد در خانهاي روستايي از حاج قربان مقام الله وردي ياد ميگرفتم باعث شد تا اطلاعات خوبي در من شكل بگيرد و بتوانم اين دو نوع موسيقي را كنار هم قرار دهم.
موسيقي نامجو چه چيز براي گفتن دارد …
محسن نامجو تاكنون 5 آلبوم تهيه كرده است و كه تنها 2 آلبوم پخش شده است. او در اين ضمينه و قاچاق سي دي هايش چنين مي گويد : اين اتفاق بدون اجازه من و تهيهكننده افتاد و براي خود من هم به صورت راز مانده. به جز حدسهايي كه در اين رابطه ميزنم، نميدانم اين اتفاق از چه راهي و چگونه افتاده است.. يكي از اين دو آلبوم قرار است توسط ناشري منتشر شود كه از اين قضيه اطلاع دارد و خوشبختانه نظر منفياي ندارد. اما آلبوم دوميكه پخش شده را به دليل اشعارش مجوز انتشار نميدهند. ( درباره دليل مجوز نگرفتن آلبوم ها نيز مي گويد ) ‹‹ البته ايراداتي كه به كارهاي من گرفتهاند فقط مسئله مضمون آنها نيست. در رابطه با جرم قطعات هم ايراد گرفتهاند. يكي از مهمترين اصلاحاتي كه به برخي كارهاي من زدهاند روي شكل ارائه آواز است. من از اين كه قسمتي از آواز ايراني مثلا درآمد چهارگاه را بخوانم و دركنارش يكسري صداهاي افكتيو مثل تقليد يك خواننده بلوز يا تقليد صداي حيوان را اجرا كنم هدفي دارم. ميخواهم راهكارهاي جديدي براي موسيقي و آواز ايراني ارائه دهم. آواز ايراني ميتواند اينگونه جذاب شود ولي اين كار باعث برخورد منفي شد و اهانت تلقي كردند. ما براي ارائه مجوز فرمهايي را بايد پر كنيم كه در آن فرمها جايي براي موسيقي من در نظر گرفته نشده. سبكهايي مثل راك، پاپ يا سنتي همان است كه هميشه بوده اما من نگاهم به آواز فراتر از اين سبكها است. من آواز را صدايي ميدانم كه از حنجره در ميآيد و حنجره هم در كليترين مفهومش ابزار صدادهي است. خواننده كسي است كه صدايي درميآورد و اين صدا ميتواند شامل آواز شجريان يا صداي افكتيو هم بشود. ولي نگاه دستاندركاران اينگونه نيست و فكر ميكنند كه چون اين موسيقي را نميتوانند جزوهيچ سبكي قرار دهند بايد برخورد منفي داشته باشند.››
اينكه وقتي سه تار كنار گيتار قرار بگيرد و هر كدام رپرتوار خودشان را بنوازند مدنظر من نبوده است. من ميخواهم رپرتوارها با هم تلفيق شوند يعني سه تار نوازندگي گيتار را تجربه كند و بالعكس.
منبع: http://bugler.blogfa.com