13

خوانش انتقادی همه چیز

Archive for فوریه 2009

Revenge is good for your health, but pain will find you again

Posted by lord13 در فوریه 12, 2009

اگر قرار باشد بعد از دیدن oldboy به یاد یک فیلم دیگر بیفتم آن فیلم فقط PULP FICTION خواهد بود. مگر می شود یک داستان غیر خطی را موسیقی متن فیلمه ای مشهور دیگر و ارجاعات معروف تزیین کرد وبه یاد فیلم های پر ارجاع تارانتینو نیفتاد؟ این ارجاعات از یک شعر مشهور هست تا موسیقی فیلم های اسپیلبرگ و برایان دی پالما و رومن پولانسکی. ولی یک تفاوت اصلی بین oldboy و PULP FICTION هست و آن طنز فیلم تارانتینوست. تارانتینو هیچ وقت فیلمش را از شوخی و به بیان درست تر سر خوشی خالی نمی کند و OLDBOY(یا همان رفیق قدیمی) طنز ندارد یا اگر دارد اصلا» به مرحله شوخی و سرخوشی نمی رسد.
جالب این است که سال 2004 یعنی دقیقا» 10 سال بعد از اینکه پالپ فیکشن آن نخل طلای جنجالی را برد. تارانتینو خودش رییس هیئت ژوری فستیوال کن بود! تارانتینو مجذوب فیلم شد و با اینکه هیئت ژوری از دادن نخل طلا به فیلم جلوگیری کرد (جای بیخود داستان اینجاست که برنده نخل طلا آن سال فرنهایت 9/11 بود!) ولی جایزه ی ویژه هیئت داوران را برد. شاید تاثیر این فیلم و آن جدیت عصبی لحن را بشود در ضد مرگ ساخته تارانتینو دید.
از نظر داستان فیلم فوق العاده است. بعید می دانم کسی بتواند تصور کند یک فیلم چنین داستان پیچیده غیر خطی و قوی را یکجا داشته باشد. هر چند کارگردان فیلم اهل کره جنوبی است اما داستان در اصل ژاپنی است و به همین خاطر خشونت فیلم بسیار بالاست. منظور فقط خون ریزی و بساط جغور بغور(به تعبیر پرویز نوری) نیست. منظور له شدن کاراکترها زیر بارهای اضافی است که وقتی مسیر داستان جلو می رود روی دوششان قرار می گیرد. چند بار عوض می شود احتمال آسیب دیدن تمرکز مخاطب بالا می رود ولی رفیق قدیمی چنان مخاطب را درگیر می کند که بعید است کسی دچار خستگی ناشی از نفهمیدن داستان شود. شاید یکی از عوامل موثر بازی بی نظیر بازی تحسین بر انگیز بازیگر نقش اول فیلم باشد.
سیر و سلوک قهرمان بسیار بدیع است.اهدافش و حالاتش مدام تغییر می کنند: از ناتوانی و یاس به امید و قدرت انتقام و از آنجا به درک حقیقت و در نهایت نابودی خود حقیقت. این بالا و پایین رفتن ها مثل گرم و سرد شدن مدام او را تا مرز ترک خوردن می برد. یک جور ترکیب فشرده از همه چیز همان طور که در شعار های فیلم آمده «15 سال حبس بی دلیل و فقط 5 روز برای فهمیدن دلیل» دلیلی که حدسش غیر ممکن است. و بر خلاف تصور زیبایی فیلم به یک لحظه کشف حقیقت خلاصه نمی شود. ( فیلمی مثل رهایی از شوشانک این طور است. فقط یک لحظه دارد و تمام فیلم زمینه چینی برای همان است)
تصاویر فیلم هم خیلی خوب هستند. گاهی خود دوربین حس خفگی را القا می کند مثلا سکانس های اولیه حبس شدن. و گاهی حس رها شدن را. حرکت سرع دوربین تشویش دائمی (گاهی ارامش دائمی کاراکتری دیگر با دوربین و صحنه ثابت) کاراکتر را نشان می دهد.
یک نکته دیگر اینکه حالم از Imdb به هم کی خورد. علتش به خاطر آن رنکینک مسخره مایه دفش است که نه سرگیجه ,نه 2001 ,نه بابل ,نه خیلی فیلم های درست و حسابی دیگری در آن به حقشان نرسیدند (البته که ترتیب دادن فیلم ها کار غیر ممکنی است ولی مثلا» در یک ژانر هم ترتیب درستی ندارد مثلا»2001 شاهکار بی نظیر کوبریک رتبه 80 دارد و یکی از جفنگ های تاریخ سینما یعنی جنگ ستارگان رتبه 12 حالا خودتان قضاوت کنید!)

Posted in هنری, شخصی | 2 Comments »

رسانه ایرانی

Posted by lord13 در فوریه 5, 2009

امروز روزنامه نگاری در ایران به چند دسته ی کاملا» دور از هم تبدیل شده و گاهی از وظیفه اصلی خود دور شده این شاید به خاطر سیاست زدگی رسانه باشد. علت اصلی شاید نبودن آزادی بیان باشد. وقتی روزنامه هایی که «خود سانسوری» شدیدی را هم علیه خود اعمال می کنند بسته می شوند. جای کار برای یک منبع مستقل نمی ماند و نتیجه این می شود که روزنامه ها همه تقریبا» یکی هستند. چیز مهمی که در این وسط قربانی تحلیل خبر است. رسانه های تحلیلی می میرند و تنها مرجع تحلیل حکومت می شود. تحلیل های دیگر آن قدر کم رنگ هستند که در جامعه هیچ بردی ندارند. اما آیا این وضعیت پایدار خواهد بود؟
به نظر من ایزوله نگه داشتن یک جامعه کار سختی است چرا که دیوار هایی که اجازه ورود و خروج نمی دهند مقاومت بی نهایت ندارند. حتی دیوار هایی به استحکام کره شمالی هم در حال فرو ریختن هستند همانطور که کوبا فرو ریخت.( اگر به صحبت های مسئولان کوبا در 50 سالگی انقلاب توجه کنید متوجه می شوید که حکومت در حال عقب نشینی از بیشتر مواضعش است!)
حکومت ایران در یک دوره طولانی جامعه را محکم بسته بود ولی با یک انفجار آن قدر روزنامه ایجاد شد که هنوز هم لغو مجوزشان کار اصلی سانسورچیان است. اگر به نوشته های روزنامه های ایجاد شده بین 76 تا حداکثر اوایل سال 79 توجه کنید و به تیراژ آنها و حتی قیمت آنها نسبت به روزنامه های قدیمی توجه کنید چیز عجییبی می بینید: مردم قیمت هایی گاهی تا 10 برابر روزنامه ی دولتی پرداخت می کردند برای روزنامه ای که حتی اصول اولیه ی سیستم را زیر سوال برده بود!
در آن دوره ژورنالیسم ایرانی متولد شد و زنده به گور شد ولی ژورنالیست ها نمردند. تیتر های تحلیلی بیشتر از خبر ها بودند. و حتی خبر ها خالص تر بودند.
چه چیز در انتظار ماست؟ آیا هرگز حاکمیت اجازه ی فضایی به آن بازی را خواهد داد؟ به نظر من غیر ممکن است. امروز در عرصه ی سیاسیت سیاستمدار اصلاح طلب واقعی نداریم پس هرگز دولت رفرمیست هم نخواهیم داشت و حداکثرش یک اصلاح طلب حکومتی خواهیم داشت که مشخص نیست اصلا» به اصلاح شدن سیتم معتقد باشد یا نه! (همان طور که محمد علی ابطحی صریحا» درباره ی خاتمی گفت) و این عناصر هرگز ریسک دوباره ای نخواهند کرد. ولی آیا این فضا باز هم تحمل می شود؟
به یقین نه! وقتی حکومت کارهای خلاف خواست مردمش شدید تر بشود و با زور شرایط را حفظ کند اقتدارش را از دست دارده و یعنی اعتبار و مشروعیتش را از دست داده این زمانی است که کم کم صدای اعتراض های جدی را می شنوید. مثال موسیقی شاید جالب باشد: در ایران سالها موسیقی به وسیله ی وزارت ارشاد محدود شد ولی امروز می بینیم مجوز اعتبارش را از دست داده است و این بزرگترین خدشه به اعتبار سیستم نظارتی است. این از بین رفتن اقتدار را امروز با طرح امنیت اجتماعی و پلیس (نه راهنمایی رانندگی) در هر چهارراه حفظ می کنند ولی چه قدر این شرایط دوام دارد؟
چند روز پی مقاله ای خواندم درباره ی اینکه منبع خبری ایرانیان از داخل به خارج انتقال پیدا کرده و این اولین قدم بی اعتباری سیستمی است که رسانه ی آزاد را دشمن بپندارد.عباس عبدی گفته بود که وقتی دانشجویان درباره ی «کشته شدن» تختی شعار می دادند یکی از مسئولان امنیتی آنها را دعوت می کند و توضیح می دهد که «من می دانم شما باور نخواهید کرد ولی ما تختی را نکشته ایم » آیا امروز سیستم به این سرنوشت دچار نشده است؟

Posted in اجتماعی | 1 Comment »